[ad_1]
به گزارش تراز: یکی از مباحث مهم در ایجاد رابطه با کشورهای غیر اسلامی تأثیر و تاثّر است. یعنی این احتمال بسیار زیاد است که بعد از ایجاد رابطه فرهنگ ما متاثّر از فرهنگ آن کشور شود. این مساله حتی در تولید هم صدق می کند. یعنی تولیدات -ولو اگر تولیدات دینی نباشند- اگر با نگرش غیر دینی و با فرهنگ غربی مثلا به بازار بیایند تاثیر فرهنگی نامطلوبی بر جامعه خواهند گذاشت.
در کتاب “راز شادی امام حسین (ع) در قتگاه” آمده است:
«لازم است عزیزان توجه داشته باشند که با چه رویکردی باید به پیشرفتهای اقتصادی چشم دوخت و با چه بینشی به آنها پرداخت. به عنوان مثال اگر یک دولت با شعار تنشزدائی باب مذاکره با آمریکا را باز کند ولی اصالت را به فرهنگ غرب بدهد، تسلیم اهدافی میشود که آمریکا برایش ترسیم میکند. ولی اگر باب مذاکره با آمریکا را باز کند تا بدون آنکه مرعوب فکر و فرهنگ غرب شود، حقوق ملت را از آن بگیرد، تسلیم اهداف آمریکا نمیشود و این دو، با دو رویکرد یک شعار میدهند ولی دو نتیجه به دنبال دارد. مثل رویکرد به خصوصیسازی و انداختن ثروت ملت در دست سرمایهداران و رویکرد به خصوصیسازی برای آن که مردم – به جای ادارات دولتی- سرنوشت خود را در دست بگیرند، که با یک شعار دو رویکرد را دنبال می کنند.»
نکته نخست: تخصص بدون توحید
برای توضیح و فهم بهتر مطلب فوق دانشجویانی را در نظر بگیرید که دین را یک امر مازاد و جنبی می دانند. چنین افرادی همه چیز را فقط در تخصص می جویند و نقشی برای ایمان در این بین قائل نیستند. لذا تعالی و حیات خود را در هر چه بیشتر فرو رفتن در تخصص میجویند. در حالی که رسول خدا (ص) میفرماید: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّین.» چون خداوند خیری را برای بندهای اراده کند او را علاقمند به تعمق در دین می کند. چون سعادت اصلی انسان با آشنائی و معرفت هر چه بیشتر به دین، تأمین می شود.
نکته دوم: وقتی هر بی سر و پایی کارشناس اسلام می شود!
علامه طباطبائی(ره) در کتاب «معنویت تشیع» میفرمایند: در ده سال که امام حسین(ع) بعد از شهادت امام حسن(ع) در مدینه بودند آنقدر شرایط سخت شده بود که کسی به ایشان رجوع نمیکرد تا مسائل فقهی خود را بپرسد و لذا از امام حسین(ع) حدیث فقهی باقی نمانده است. این بدینمعنی است که امویان شرایط فرهنگی جامعه را طوری قبضه کرده بودند که همه، همه کارهاند و امام هیچکاره، و مؤمنین واقعی و در رأس آنها امام حسین(ع) هیچ نقشِ فرهنگی در جامعه نداشتهاند و در انزوای کامل بودند، هر بیسر و پایی به عنوان کارشناس و متخصّصِ اسلام حق نظر داشت مگر فرزند رسول خدا(ص) با آن همه تأکیدی که رسول خدا(ص) نسبت به آنها کردند.
نکته سوم: اقتصاد بدون توحید نتیجه اش حاکمیت یزید بر جامعه است
حضرت سیدالشهداء (ع) قیام کرد تا فکر و فرهنگ دنیاپرستی در پشت پرده دینداری را رسوا کند. وقتی پس از رحلت رسول خدا (ص) عده ای به اسم دین بر رأس جامعه قرار گرفتند ولی از اسلام صرفاً اداره امور دنیاییشان را می فهمیدند، در نهایت کار به حاکمیت یزیدِ میمون باز می کشد. یزید مصداق بارز غرب زدگانی است که از دین تهی می شوند و فقط ظواهر دنیا جلوی چشمشان برق می زند. اگر اقتصاد از توحید تهی شود حاصل ان چیست؟ حاصل این می شود که فردی همچون یزید خودی قلمداد می شود و پسر پیامبر (ص) خارجی و غیر خودی قلمداد می گردد!
[ad_2]
Source link